سفر به سرزمین دخویه از شعر خیام روی دیوار لایدن تا صلح به صد زبان در لاهه

سفر به سرزمین دخویه از شعر خیام روی دیوار لایدن تا صلح به صد زبان در لاهه

لذت سفر: سفری فرهنگی به هلند از دوم تا نهم آبان 1398


بامداد روز پنج شنبه، دوم آبان 1398 با دعوتی كه سفیر محترم جناب آقای دكتر كاظمی ابدی و همكارانشان آقای میرخلف و آقای اسدی (مسوول امور فرهنگی) داشتند، با پرواز ایران ایر راهی آمستردام شدم. پنج ساعت و نیم سفر هوایی به طول انجامید و حوالی ساعت یازده و نیم به وقت هلند به فرودگاه رسیدم.
صحنه هایی كه از پنجره هواپیما از روی زمین می دیدم، بسیار زیبا بود. زمینی یكسره سبز، بسیار منظم و زیبا. انگار همه این شهر زیر آب و آبراهه های فراوان قرار دارد. هر چند هكتار یك واحد مسكونی هم در گوشه ای داشت. این آبراهه های بوجود آمده بعد از خشك كردن دریا برای افزودن بر خشكی و كنترل آب درست شده است. آبراهه هایی كه سبب گشته است تا این كشور، كه یك سوم آن از دریای خشك شده بدست آمده، باردیگر زیر آب نرود. زمین های كشاورزی هم منظم تقسیم شده بود.
جناب اسدی، مسؤول بخش فرهنگی سفارت، در فرودگاه منتظر بودند. با ایشان به سمت شهر لاهه - جایی كه سفارتمان هست- راهی شدم. در راه قدری از كلیات صحبت شد. از ایرانشناسانی كه در اینجا هستند. از برنامه ها و این كه دو سخنرانی كه خواهم داشت. حدودا چهل و پنج دقیقه طول كشید تا به محل اقامت رسیدیم، ساختمانی به اسم خانه ایرانی ها كه طبق همكف آن، محل اجرای برنامه هایی است كه به مناسبت های مختلف اجرا می شود. بالا هم چند سوئیت برای میهمانان است. یك ساختمان حدودا صد ساله. كنار آن هم ساختمان سفارت ایران است كه نسبت به این بنا، تازه و امروزی تر است.

خانه ایرانی ها نزدیك سفارت ایران در لاهه

آقای محمد كریم اشراق، كارمند سابق وزارت خارجه، نویسنده و پژوهشگر ایرانی در دانشگاه لایدن. بخش عمده ای از زحمت بنده در این سفر بر دوش ایشان بود و همه جا همراه.
عصری آقای محمد كریم اشراق آمد. ایشان را هم در كتابخانه مجلس (وقت اهداء سیصد نسخه چاپ سنگی به آنجا) و هم در دانشگاه دیده بودم. در بدو تاسیس دیوان داوری دعاوی در لاهه، از وزارت امور خارجه مامور دفتر حقوقی ایران در لاهه بوده و به كار پرونده های دعاوی ایران و امریكا می پرداخته است. علاقمند به تاریخ و رجال و نسخِ خطی است. مسوولیتش در اینجا، از زمان شهید رجایی شروع شده بوده است. او می گفت، وقتی كه شهید رجایی كفیل وزارت خارجه بوده، از او خواسته شده به هلند برود، همسرش آمادگی رقتن به مأموریت تازه ای را نداشته و آقای رجایی به مشارالیها سفارش كرده كه شما بروید سه ماهه این كار تمام می شود! بعد هم ایشان با داوران سه گانه ی ایران (دكتر سید محمود كاشانی و دكتر شفیع شفیعی و دكتر سید حسین عنایت) به لاهه می رود. بعد از كارهای مقدماتی در لاهه، در بازگشت به تهران در دولت موسوی حكم دایمی گرفته است.
قبل از انقلاب از دانشكده حقوق دانشگاه تهران، كارشناسی و كارشناسی ارشد خویش را گرفته، در وزارت خارجه استخدام شده، می گفت وقتی پس از انقلاب، حقوق بازنشستگی استاد فاضل و خوبمان مرحوم دكتر محمد علی حكمت (برادر مرحوم علی اصغر حكمت) را قطع كردند، من كه در دبیرخانه وزارت خانه كار می كردم و هر روز برای كارهای اداری خدمت مرحوم رجایی می رسیدم، قضیه را به ایشان گزارش كردم، ایشان فوری دستخطی نوشتند خطاب به بانك مركزی و این كه ایشان مشكلی ندارد، بازنشستگی او را پرداخت كنید. آن وقت حكمت در پاریس بود.

ساختمان دیوان دادگستری لاهه
اشراق گفت خودم ماشین گرفتم نامه را به بانك مركزی بردم و كار حقوق آن استاد شریف درست شد. آقای اشراق علاقمند به نسخ خطی است. می گفت كتابخانه دانشگاه لایدن بیشتر از 3500 نسخه ی خطی دارد كه آقای پروفسور یوست ویتكام لیست كرده است. استاد ویتكام حالا دیگر سالخورده شده. قبل از بازنشستگی، مدیر گنجینه ی مخطوطات شرقی بود. شوربختانه مدیریت بخش شرقی و غربی را به علت كمبود بودجه ادغام كردند. اشراق هم چنین اظهار داشت: در خلال سالیان دراز گذشته، او همه این نسخ را دیده و یادداشت های ادبی و تاریخی پیش و پس نسخ فارسی آن جا را در پانزده دفترچه ضبط كرده و امیدوار است آنها مدون كند و به چاپ برساند.
سه ساعتی تا حوالی نه شب با هم بودیم. می گفت دانشگاه لایدن 26 هزار دانشجو دارد كه حدود 2400 نفرشان دانشجوی چینی هستند كه با بورسیه خیلی خوب دولت چین آمده اند. با كوشش دولت چین، بخش جدیدی به نام «كتاب خانه آسیایی» در طبقه ی سوم ساختمان كتاب خانه ساخته شده كه به مطالعات چین شناسی و ژاپنی شناسی اختصاص دارد. جالب بود كه گفت، نسخه های خطی بخش قدیمی بریل كه مركز نشر مستقل و خصوصی است، وقتی این انتشارات مدرن می شد، همه را دولت ابوظبی خرید و برد. اینها شخصی بودند و به راحتی فروخته شدند. از لیست آثار چاپی فارسی و عربی قدیم بریل پرسیدم كه هست یا خیر. می گفت خودش پیشنهاد داده كه اینها باید لیست شود اما هنوز جوابی نداده اند. در ضمن از زندگی سخت اینجا می گفت. اینجا همه یكسره كار می كنند. زندگی واقعا با دشواری می گذرد.
خودش سال 50 كتابی با عنوان بزرگان جهرم توسط انتشارات خیام آن روزگاران، چاپ كرده و حالا ظرف سی چهل سال گذشته، پیش نویس آن در حد یك دانشنامه شده است، و می گفت هنوز روی آن كار می كند. ظاهرا یادداشت و نوشته های دستی زیادی دارد كه امیدوار است فرصت تكمیل و نشر آنها را داشته باشد.

ورودی بخشی از دانشگاه لایدن، «تاریخ»
امروز جمعه سوم آبان، بامداد با آقای اشراق بیرون رفتیم. از یك فروشگاه خیلی بزرگ گل و وسائل دیگری كه به كار مبله كردن خانه و باغ می آمد دیدن كردیم. همانجا ایشان صبحانه میل كردند و من كه صبخانه ام راخورده بودم یك قهوه و كیك خوردم. در راه باز صحبت های مختلف بود. ایشان اظهار داشت كه كاری در باره روابط ایران و هلند بر مبنای اسناد تاریخی و دیپلماتیك در دست دارد. امیدوارست این كارها به انجام برسد. وی خاطرنشان كرد كه اواخر زندگی شجاع الدین شفا در باره كتابش "روابط ایران و اسپانیا" با او صحبت كردم. اظهار داشت كه كتابی هم در باره ی روابط ایران و هلند می نویسد، اما ظاهراعمرش وفا نكرد و به اتمام نرسید. بعد برای قدم زدن نزدیك ساحل رفتیم. ساحل دریای مانش. تپه هایی دستی كه برای پیشگیری از پیشرفت آب دریا به بخش خشكی كه از همین دریا گرفته و خشك كرده اند، بوجود آمده است. گفت اینها را در گذشته های دور درست كرده اند تا بخشی از آب دریا جدا شده و آنرا خشك كنند. خوب، قبلا هم خوانده بودم كه بخش مهمی از سرزمین های هلند، دریا بوده كه به صورت دستی، خشك شده است. شگفت كه اینجا با 18 میلیون جمعیت اقتصاد هشتم جهان است. هلند نفت و گاز هم دارد. گاز فراوان كه به بریتانیا و فرانسه صادر می كند. شركت شل هم از اینهاست. ساعت یك بود برگشتیم.

استاد میرخلف، خطاط برجسته و كارمند وزارت خارجه، دوست دیرین و همراه همیشگی این سفر
اولین برنامه ما با عنوان همایش سلوك عاشورایی بود كه در همان خانه ایرانی ها بر گزار می شد. نیروهای زبده فكری را دعوت كرده بودند و جمعیت خوبی هم آمد. همگی استاد یا دانشجویان و یا افراد فرهنگی بودند. ساعت سه و نیم، برنامه نشست سلوك عاشورایی شروع شد. آقای حسینی در باره شعر عاشورایی در ادبیات فارسی و جناب میرخلف دوست قدیم ما، در باره هنر و عاشورا صحبت كردند. آقای میرخلف نقش اصلی را در برگزاری این مراسم و دعوت بنده داشت. پس از آن بنده سخنرانی كردم. مبحث صحبت عاشورا از روایت تاریخی تا روایت داستانی بود. پاورپوینتی آماده كرده بودم كه همان را توضیح دادم. متن آنرا هم پس از سخنرانی روی كانال تلگرامی ام گذاشتم. واكنش بسیار مثبتی از این عرضه بوجود آمد و تا روز آخر كه بودم، صحبت آن بود.
امروز شنبه، چهارم آبان، بامداد ساعت نه همراه دوستم جناب آقا كمال میر خلف كه مسوول امور حقوقی سفارت ایران در لاهه هستند، به دیدن مركز شهر لاهه رفتیم. ساختمان های مختلف اداری و پادشاهی را دیدیم. شهرت تاریخی این شهر به دیوان دادگستری لاهه یا دادگاه لاهه است كه در كاخ صلح قرار دارد. اینجا شهرها بسیار نزدیك به هم هستند. در بیشتر بناها رنگ نارنجی كه رنگ سنتی و ملی اینجاست، دیده می شود.
تاج هم كه علامت پادشاهی است در خیابانهای اطراف كاخ های قدیم و ساختمان های اداری وابسته آنجا دیده می شود. در وسط خیابان، در چند نقطه تاج را وسط خیابان آویزان كرده اند. در اینجا كلیسای زیادی ندیدیم. گفتنی است كه اینها پروتستان هستند و كلیساها هم ساده و بی الایش است.

تاج شاهی، نشانی از كشور پادشاهی هلند، در بین خیابانهای مركزی لاهه
در واقع، هلند و بلژیك كه در گذشته یكی بوده و زبان هم یكی، جنگهای پروستان و كاتولیك داشته اند كه آنها را از هم جدا كرده است. در واقع، الان، مردم خیلی دینی و مذهبی نیستند، و می گویند بالای پنجاه درصد اصلا به خدا اعتقاد ندارند. به نظرم در اینجا ایمان به قانون و نظم و دوچرخه، جای همه چیز را گرفته است. امروز كه تعطیل بود، خانواده ها شامل مرد و زن و فرزندان، سوار دوچرخه شده در شهر در حال حركت هستند. افرادی را دیدیم كه بیشتر از سه یا چهار فرزند دارند. سری هم به محله كنار ساحل زدیم. ساحلی بسیار معمولیدارد كه وسائلی اندك برای تفریح و ورزش گذاشته بودند. لابد در تابستان شلوغ تر است. ناهار را همراه سفیر به رستورانی به نام چادر رفتیم. یك رستوران تركی كه نمونه های آن در اینجا فراوان است. پس از ظهر باز همراه آقای میرخلف به شهر Gouda رفتیم. اینجا G را «خ» تلفظ می كنند. وقتی شب ساعت نه به وقت هلند به محل سكونت رسیدم، خبر شدم كه استادم علامه سید جعفر مرتضی به رحمت خدا رفته است. همان وقت این متن كوتاه را در كانال تلگرامی گذاشتم: استاد عزیزم، استاد علامه سید جعفر مرتضی عاملی. عامله الله بفضله، دارفانی را وداع گفت. الان خبر درگذشت ایشان را كانال تلگرامی متعلق به حضرتشان اعلام نمود. طی سالهای گذشته، رنج خیلی از بیماری سرطان تحمل كرد، اما هیچ گاه از پژوهش و تحقیق باز نایستاد. درست در شب رحلت رسول خدا (ص) (عصر 27 صفر 1441) شخصیتی كه كتاب الصحیح را برای وی نوشت، دارفانی را وداع گفت. خداوند او را رحمت كناد. تولد ایشان در سال 1364 قمری و در وقت رحلت 74 ـ 75 ساله بودند.
امروز یكشنبه، 5 آبان 98، به شهر دلفت رفتیم كه فاصله نزدیكی با لاهه دارد. شهری قدیمی كه در قرن هفدهم پایتخت هلند بوده، شهری دانشگاهی كه امروز یكی از مهم ترین دانشگاه های فنی اروپا در آن قرار دارد. دانشجویان ایرانی هم شامل چند صد نفر آنجا هستند. آقای اشراق همراهم بود. ایشان لطف كردند آمدند و اطلاعات بسیار خوبی از شهر دادند. دو كلیسا دیدیم كه یكی بسیار با عظمت و زیبا بود. چون یكشنبه بود، مراسم هم در حال اجرابود، اما شاید حاضران به عدد انگشتان دست نمی شدند. كلیسا اصلش كاتولیكی است و مجسمه ها و نقاشی های فراوان دارد، گروه كُر هم مشغول خواندن دعا بودند. تعدادی عكس گرفتم. گفتند یك مهندس فرانسوی، طرّاح این بنا بوده است. بعد ساختمان قدیم شهرداری را دیدیم. اطراف هم مغازه های فراوان برای گردشگر ها بود. بعضی از مغازه ها كارهای دستی داشتند وبخشی شبیه همان ظروفی بود كه در اصفهان هم می دیدیم یعنی با استفاده از نقش آبی روی ظرف درست مثل این كه از رنگ و لعاب كاشی ها گرفته شده است. آقای اشراق حدس می زد این از مراوده در دوره صفویان اینجا باب شده و از اصفهان الهام گرفته شده است. به نظرم درست بود و شباهت زیادی داشت و صاحب یك فروشگاه هم به این مورد اشاره نمود.

تمام این شهر آبراه های مختلف دارد. كانالهای پر ازآب و به هم مربوط. ساختمانها اغلب قدیمی است. بسیاری تاریخ های قرن هفدهم و هیجدهم را داشت. دو ساعت و نیم در شهر گشتیم و برگشتیم. در ورود به لاهه، به محله عربها و مسلمانان آمدیم. ایشان گفتند خانه های زیادی (بیش از هفت هزار) كه كهنه بوده، دولت بازسازی كرده و تحویل عربها و تركها داده است.. منطقه بازسازی شده بسیار زیبا شده بود. ایشان گفت هیچ تبعیضی بین هلندیان وعرب ها و ترك ها نگذاشتند و همه اینها را بازسازی كردند. ساعت یك برگشتم. باید پس از ساعت دو جایی برای سخنرانی بروم. آقای اسدی نماینده فرهنگی در سفارت بنده را همراهی خواهد نمود. عصر ساعت دو و ربع به سمت سالنی رفتیم كه شیعیان تركیه آنرا اجاره كرده اند و مراسم ایام محرم و رمضان در آن انجام می شود.. چندین روحانی عرب و ترك و افغان آن جا بودند. سه سخنران بود كه یكی هم بنده بودم. بیست دقیقه ای در باره حكمتِ امام حسن صحبت كردم. شام تركی خوبی دادند. سپس با سفیر برگشتیم. نسخه ای از كتاب جریان ها را تقدیمشان كردم.

سر در موزه تاریخی شهر دلفت
صبح دوشنبه 6 آبان با آقای اسدی و آقای اشراق به كاخ صلح، یا همان دیوان بین المللی دادگستری لاهه رفتیم. ساختمانی است كه از حدود 106 سال پیش. اندیشه این كار در سال 1899، در اولین كنگره ی صلح لاهه، طرح شده و بعد در كنفرانس دوم صلح لاهه به سال 1907 نهایی گردیده و بیشتر با پیگیری تزار وقتِ روسیه توسعه یافته است.
هزینه ی آنرا موسس دانشگاه ام. آی. تی و ثروتمند معروف اسكاتلندی الاصل، كارنگی با تشویق سفرای آن روز روسیه و آمریكا در كنفرانس های صلح، پرداخت شده و تمام ساختمان و تاسیسات كاخ صلح، جنبه ی وقف دارد. و این ساختمان توسط یك معمار فرانسوی ساخته شده است.

اتاق داوری، جایی كه دكتر مصدق هم برای رد صلاحیت لاهه برای رسیدگی به شكایت انگلیس ضد ایران به آنجا رفت
كارنگی شرط كرده كه هیچ گاه دولت هلند از این ساختمان مالیاتی دریافت نكند كه مجلس هلند هم تصویب كرده است. اصرار تزار وقت برای این بودكه دعوای میان كشورها و بر سر مرزها خیلی زیاد شده بوده و نیاز بوده است تا در دادگاهی این امور به شكل انسانی و صلح جویانه و بدون جنگ حل شود. به هر حال، ساختمان مفصلی نیست، یك اتاق اصلی برای ترافع دارد كه مصدق هم در همین اتاق بحث عدم صلاحیت دیوان لاهه را برای رسیدگی به شكایت انگلیس از ایران مطرح كرده است. از بعضی از كشورها نشان هایی در این ساختمان هست. نقاشی یا اشیاء دیگر. یك فرش ایرانی هم هست.

كتابخانه كاخ صلح كنار بنای دیوان بین المللی دادگستری همراه با دوست ما جناب اسدی
فرش قبلا در همان اتاق بزرگ دادگاه بوده اما حالا در یكی از راهروهای طبقه ی اول روی دیوار نصب شده است! كتابخانه ی حقوقی هم در كنار این بنا، در بنای دیگری ساخته شده و مستقل است. و ساختن این كتاب خانه جزء شروط كارنگی برای پرداخت هزینه بوده است. مخزن، قابل دسترسی نبود، اما بخش مرجع و جایی كه مراجعین می نشینند را دیدیم. چند نفری مشغول مطالعه بودند. در ساختمان اصلی دادگاه، اتاق دیگری هم بود كه بیشتر ژاپنی ها آنرا تزیین كرده اند و نقاشی هایی از آنها داشت. اشیایی هم از چین و تایلند در آنجا بود. بیرون از ساختمان سنگی هست كه كلمه صلح، به صدها زبان، ا روی آن حك شده است. به نظر می آید ساختمان با داشتن یك مناره، بنای ناقصی است و روشن است كه یكی هم طرف دیگر می خواسته، اما گویا، دیگر پولی برای این كار نبوده است. ازدر سالهای گذشته، كتابخانه با كمك شركت های گوناگون و همچون شركت شل اداره می شود. باغچه بسیار زیبایی هم دارد كه بسیار مهندسانه، ترتیب داده شده است.

روی این سنگ در جلوی دیوان داوری، كلمه صلح، به صد زبان ترجمه و حك شده است
عصری هم دو سه ساعتی خدمت آقای میرخلف، به روتردام رفتیم. شهری كه بندری است و از بنادر بزرگ اروپاست. بیشتر بخش های مركزی این شهر در جنگ جهانی دوم، كاملا ویران شد. بنابر این حدودا یك شهر مدرن است. یك كلیسای قدیمی هم دارد كه نصف برجش از بین رفته و دیگر هم نساخته اند. شهر بسیار زیبا ساخته شده، و به خصوص در مركز شهر، یك بخش تجاری با بناهای كاملا متفاوت از نظر معماری دارد كه جالب است. یعنی نوعی معماری كه هر ساختمان یك جور ساخته شده و با معماری های عجیب و غریب. گفتند این شهر با پول امریكایی ها باردیگر ساخته شد و اساسا همه اعتراف داشتند كه هلندی ها، سخت عاشق امریكا و پیرو سیاست های آنها هستند و به قول دوستی ایرانی اظهار داشت كه مثل سگ هم از آنها می ترسند. شهر روتردام از نظر تجاری بسیار نیرومند و قوی است. در اینجا، یعنی هلند، فاصله شهرها بسیار اندك است. شهر لیدن و لاهه و روتردام و غیره و غیره كه همه در كنار هم هستند و البته برخی بزرگتر هستند. یكی از تخصص ها در اینجا در پل سازی و عایق بندی آب است. در روتردام پل بسیار برزگی بود كه همزمان قطار و ماشین و دوچرخه سوار و پیاده رو بود. از همه شگفت تر این كه اینجا خدایگان دوچرخه سواری هستند. هر كجا برویم، دوچرخه ها روی كله هم سوار است. این وضع در همه كشورهای پیشرفت كه من دیده ام هست، به صورتی كه می توانم بگویم یك فرق بین كشورهای پیشرفته و عقب مانده همین دوچرخه سواری است. در همان رودخانه، یك پل زیر آب دو طبقه بود، یكی ویژه دوچرخه سوار و دیگری پیاده رو. گفتند اینجا را آلمانها برای انتقال وسائل خود ساخته اند و حالا به این شكل درآمده است. صد جور پل در اینجا هست، و هر كدام یك كارایی دارد. خیلی از آنها برای عبور كشتی ها متحرك است.
شب برگشتیم و مستقیم به رزیدانس رفتیم كه باز بیرون از لاهه است. یك جای بسیار زیبا و پنج هكتاری كه ساختمان و وضعش میراثی است. چند میهمان را هم به مناسبت دعوت كرده بودند.. یكی آقای هوخندایك كه متخصص تاریخ علم است و با موسسه تاریخ علم تهران هم همكاری دارد. بیشتر روی ریاضیات كار می كند. با دانشجویان اصفهان و خانه ریاضیات آنجا هم همكاری دارد. یكی هم خانم گابریل فان دن برخ كه مدتی هم تاجیكستان بوده و با آقای ملویل كار كرده، روی شاهنامه و متون ادبی دیگر و حالا چند ماه است استاد و كرسی دار شده است. از دوستان ما هم حدودا آقای سفیر و میرخلف و اسدی و حسینی بودند. خیلی بحثهای خوبی شد. بیشتر راجع به همایشی در باره روابط ایران و هلند در دوره صفوی یا بررسی پیشنیه ایرانشناسی در هلند بحث و قرار شد دوستان بررسی نمایند و نظراتشان را بدهند. فكر می كنم در توان این سفیر یعنی دكتر كاظمی ابدی هست كه انجام بدهد. آقای اسدی هم فعّال است. میهمانی خیلی طول كشید و بحث های زیادی شد. بخشی از آن، سوال از آقای هوخندایك بود كه آیا واقعا یك ریاضی دان واقعی در دوره اسلامی داشته ایم یا خیر. ایشان بیشتر در باره تاثیر نوشته های ریاضی علمای مسلمین بر اروپا صحبت كرد. در باره كتابخانه لایدن هم صحبت شد. معلوم شد، این سالها، آقای ویكتام یك لیست دستی نوشته و اطلاعات را روی وبسایت خود گذاشته است. یعنی اساسا لیست جامعی وجود ندارد. خیلی از نسخ فارسی و عربی هم هنوز لیست نشده است. همه شان از بی پولی می نالیدند. عرض كردم: مگر اینجا هم تحریم است! آقای اشراق هم با این نسخه ها زیاد كار كرده و امكان نوشتن یك لیست از فارسی ها را دارد اما مسلما احتیاج به پشتیبانیِ مالی دارد. كاملا توانایی این كار را دارد. آقای اشراق یك سرمایه خیلی خوب برای اینجاست. شخصا هم از دوران تحصیل و سفرها و مأموریت های خود خاطراتی دارد كه باید اینجا حفظ شود. امشب آقای شاددل بصیر، جوانی ایرانی و ظاهرا فومنی هم كه دانشجوی دكتراست بود. در بخش ادیان و روی آیین زرتشتی كار می كند. قبلا فیزیك و تاریخ اسلام كار كرده است.
امروز سه شنبه، 7 آبان، بامداد ساعت ده بود كه همراه آقایان اشراق و میرخلف، راهی كلنِ آلمان شدیم. حدودا بیشتر از 100 كیلومتر تا لب مرز و از آنجا تا كلن هم بیشتر از 120 كیلومتر یا كمی بیشتر بود. مستقیم به یك كتابفروشی به نام كتابفروشی فروغ رفتیم. زن و شوهری كه ناشر هم هستند.

چند عنوان كتاب به مبلغ 120 یورو گرفتم. یك دوجلدیِ جشن نامه مانندی برای باقر مومنی بود. دو جلد هم تقی زاده و مشروطه بود. یك جلد هم راجع به تاثیر اندیشه های ازلی ها در مشروطه بود كه مشابه آن در داخل و با نگاهی دیگر از جانب آقای رضوی دنبال می شود. از آنجا به مسجدی رفتیم كه متعلق به تركهاست و بسیار بزرگ و با معماری ممتازی بود. سقف بسیار زیبایی داشت و كلا معماری متفاوت و چشم نواز. بخشی از بنا هم بازارچه بود. نماز ظهر و عصر را خواندیم.
سپس به كلیسای مركزی شهر یا Dom رفتیم كه بسیار عظیم بود. بیشتر از ساعتی در داخل و خارج آن گردش كردیم. كنار رود راین است و پل بزرگی هم روی رودخانه هست. در كنار آن، در جایی هزاران هزار قفل به نرده هایی كه هست زده اند. گفتند اینها قفلِ عشق است. كلیدش را هم در رودخانه می اندازند. در بخش زیر كلیسا محل نماز خانه یی رومی، و قبور بعضی از كاردینالها بود كه البته بسته بودند اما از پشت نرده ها جاهای آن پیدا بود. نمونه هایی از سنگهای پایه ستون ها و برخی نوشته ها را در جایی گذاشته بودند كه باز نبود، اما از پشت شیشه دیده می شد. به هر حال كلیسای بزرگی است كه می گویند آكویناس هم اینجا تدریس می كرده است. در فاصله ساعاتی كه در كلن بودیم، بارها ایرانی ها را دیدیم و این نشان می داد كه شمار ایرانیان در آلمان بسیار زیاد است. در حالیكه در هلند تنها اندكی بیشتر از 35 هزار نفر هستند، گفته می شود كه در آلمان چند صد هزار و حتی تا یك میلیون ایرانی هست.

كلیسای جامع در كلن كنار رودخانه راین
چهارشنبه 8 آبان. بامداد ساعت ده برای دیدن انتشارات بریل رفتیم. ناشری بسیار قدیمی با قریب 350 سال قدمت كه در یك دوره، به نشر آثار عربی و فارسی هم پرداخته است. نام او برای آشنایان با تاریخ اسلام، آشنا و آنان با عبارت زیر كاملا انس دارند:

طبعا باید از لاهه، به لایدن می رفتیم. ساختمانی دارند كه جدید بود. ساختمان قدیمی را گویا فروخته بودند و اینجا را ساخته بودند. جوانی مسوول بخش خاورمیانه بود. خانمی هم بود كه در همین قسمت كار می كرد. ایرانیكا را كه تازه چاپ كرده بودند آورده بود. جزوه دوم آن بود. اینها فقط دو جزوه چاپ كرده اند و حتما ادامه خواهد یافت. در واقع پس از مردن یارشاطر و پس از این كه آنچه نوشته شده بود روی وبسایت گذاشته بودند، باردیگر ویراستاری شده، مشغول چاپ بودند.

انتشارات بریل (طبع فی مدینة بلیدن المحروسة بمطبع بریل)
می دانیم كه بریل در درآوردن دایره المعارفها نقش مهمی دارد، بخصوص دایره المعارف اسلام و همین طور انتشار ترجمه انگلیسی دایره المعارف بزرگ اسلامی ایران كه گویا تا جلد هفتم رفته است. خیلی سوال كردم. از كارهای قدیم. این كه آیا لیست همه كارهای قدیم هست یا خیر. فهرستی نداشتند. گفتم مركز اصلی كجاست، كه گفت همین جا، نزدیك بوده است. الان نزدیك به 120 نشریه هم دارند. كارهای دایره المعارفی ادامه دارد. یك كتاب كه مجموعه مقالاتی در باره بیت المقدس و ابراهیم است می خواستم، آوردند. مجموعه مقالات یادبود دكتر حسین ضیایی را هم كه آقای قیصری و دوستانش فراهم آورده بودند، آوردند. كتابی هم در باره گذشته بریل دادند كه به نظرم مهم بود. بخش های اول آن در باره كارهای قرن هفدهم و هیجدهم و نوزدهم عالی بود. دیشب مقاله ای از كامران فانی هم خوانده بودم كه تاریخ بریل در دویست سالگی بود و سی سال قبل در نشر دانش انتشار یافته بود. یكی از كارهای مهم بریل، انتشار تاریخ طبری برای اولین بار بود.

از این آقای جوان، در باره دخویه، مصحح تاریخ طبری پرسیدم كه كجا دفن شده است؟ جستجویی در اینترنت كرد و اسم قبرستان رو گفت. خورونه استیخ: Gronesteeg(شماره 198). قرار شد برویم. به هر حال جالب بود. اینها هم موزه چاپ ندارند. گفتم یك ناشری با این قدمت، چطور موزه نداره؟ تعجب می كرد. می گفت یك موزه كتاب در آمستردام هست. شاید چیزهایی آنجا باشد. از آنجا درآمدیم. رفتیم طرف دانشگاه، اقای اشراق رو برداشتیم، رفتیم طرف قبرستان. فهرست همه قبرهای این قبرستان قدیمی را در ابتدای ورود زده بودند. یك خانمی هم مسوول قبرستان بود. آمد و همه را توضیح داد. قبر دخویه رو پیدا كردیم. فقط یك اسم روی قبر بود. یك شماره ردیف هم بود (ش 198). هیچ نوشته دیگری نداشت، نه تاریخ ولادت نه دارفانی را وداع گفت. رفتیم رستوران تنور كه لبنانی بود، اما بسته بود. كنارش رستوران دیگری بود كه ماهی داشت و خوردیم. از آنجا آمدیم دانشگاه لایدن. اینجا 26 هزار دانشجو دارد كه حدود 2400 تای آنها چینی هستند. چینی ها پول بسیار خوبی می دهند. چین كتابخانه بزرگی هم بعنوان بخش آسیایی درست كرده است.

مدیران بخش خاورمیانه ای انتشارات بریل، آقای Maurits van den Boogert و خانم Kathy van Vliet-Leigh ادیتور همین بخش
دهها هزار هزار كتاب چینی در آنجا گذاشته اند. دانشگاه لایدن فقیر و محتاج پول چین و جاهای دیگر است. به دانشگاه تهران هم رجوع كردند برای گرفتن یك جا. اما بعد ازآن دیگر نیامدند. بخش های مختلف كتابخانه دانشگاه لایدن را دیدیم. معاون كتابخانه و مسوول بخش خطی هم آمد. آماده بودند. چند نسخه آوردند كه ببینیم. همچون یك نسخه شاهنامه از 840 و یك عجایب المخلوقات بسیار زیبا، به درخواست بنده، نسخه غریب الحدیث قاسم ابن سلام هروی كه از 252 و اقدم نسخ كاغذی دنیای اسلام است را هم آورد. قدری سوال و جواب كردیم. تلاش كردم جنبه های مثبت كتابخانه را بفهمم، شاید در ایران بكار بیاید. كارهایی بود كه بهترش به ذهنمان می آمد، اما پولی نیست كه هزینه نماییم. آقای ویتكام كه اقدم عضو بخش خطی و لیست نویس است، نیامد. آقای اشراق گفتند بیمار است. چند دانشجوی ایرانی هم بودند. یكی هم دختری بود كه سابقا دانشجوی ما در دانشگاه تهران بوده است. دو ساعتی طول كشید. از آنجا به بخش دیگر دانشگاه رفتیم.

در حال دین نسخه غریب الحدیث قاسم بن سلام هروی مورخ 252 هجری
سخنرانی آقای امیر معزی بود. دو سه دقیقه پیش از شروع وارد شدم. آمد و روبوسی كردیم. تاكنون او را ندیده بودم. سخنرانی را نشستم. بحث قرآن و تشیع بود. همان نظریات تحریف و حرفهای غُلات كه ایشان آنها را متن تشیع گرفته است. روش ایشان را می دانیم. بعد بیرون آمدیم. كنار خیابان، آقای محمد سعید طُریحی را دیدم. ایشان گویا در جلسه بود، اما وقتی بیرون آمد، مرا شناخت. جلو آمد. دخترش زینب هم كه فارغ التحصیل همان دانشگاه است، همراه ایشان بود. قدری صحبت كردیم. متاسفانه دیگر نمی شد برنامه ای داشت، چون فردا من باید بر می گشتم. شب هم میهمان آقای سفیر بودیم و به یك رستوران كه صاحب آن مرد بسیاری خوبی از افغانستانی ها به نام سلجوقی بود رفتیم. ساعت نه و نیم بود كه به خوابگاه برگشتم. امروز جمعا روز خوبی بود.
صبح روز پنج شنبه، 9 آبان، ساعت ده و نیم راهی فرودگاه شدیم. جناب اسدی هم لطفا آمدند. ساعت یك پرواز بود، و با عنایت به دو ساعت و نیم اختلاف ساعت، بنده ساعت هشت و نیم به تهران رسیدم.
لازم است از همه عزیزانی كه در این سفر برنامه ها را مرتب كردند، سپاسگزاری كنم. جناب دكتر كاظمی سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران، آقای محمد كریم اشراق، دوست عزیزم جناب میر خلف و جناب آقای اسدی. از همه آنان سپاسگزارم.
آقای محمد سعید طریحی مدیر مجله الموسم در مدخل ورودی دانشگاه لایدن

با دوستان در محل كتابخانه و وقت شرحی از نسخه های نفیس

یك كتابفروشی در لاهه

كارها و صنایع دستی هلند كه گفته می شود (سمت راستی) از اصفهان صفوی به آنجا رفته است

فرشی كه ایران به دیوان داوری لاهه اهداء كرده است

شعر عمر خیام روی دیوار بخشی از دانشگاه لایدن

سنگ قبر دخویه (مصحح تاریخ طبری در چاپ لایدن)



منبع:

1398/08/21
22:19:39
5.0 / 5
5045
تگهای خبر: اینترنت , پایتخت , تاریخی , ثبت
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۳
EnjoyTrip.ir لذت سفر لذت سفر